پارت هشتاد و چهارم

زمان ارسال : ۱۱۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 12 دقیقه

مقابل پریناز پشت میز چوبی نشسته بود. دستانش را در هم گره زده و با اخم نگاهش می‌کرد.
- من که بهت گفتم اصلا از اینجا خوشم نمیاد!
پریناز بی‌حوصله اخمی کرد.
- اوف چه ربطی داره تو رو خدا؟ ما همیشه می‌اومدیم اینجا فقط با معین نمی‌اومدی که!
فریال شانه‌ها و ابروهایش را بالا انداخت. واقعا دوستش منظورش را اشتباه برداشت کرده بود!
- وا معلومه که ربطی نداره! سری قبلی اومدم از سفارشم

1243
157,896 تعداد بازدید
6,538 تعداد نظر
123 تعداد پارت

اطلاعیه ها :

آزاده دریکوندی : ۵ ماه پیش

❌توجه❌
بیست و چهار ساعت پس از رایگان شدن آخرین پارت مونالیزا، تمام پارت‌های این رمان دوباره به حالت وی‌آی‌پی بر می‌گردن.
با احترام
نویسنده‌ی رمان

آزاده دریکوندی : ۴ ماه پیش

🔴 مونالیزا رو چجوری سریع بخونم؟🤔
با خرید اشتراک! روی «درخواست عضویت» بزنید یک پیام خودکار حاوی شماره حساب و هزینه ی اشتراک براتون میاد. بعد از واریز، تاریخش رو در جواب همون پیام بنویسید و شما فورا و مستقیم عضو می شید... بعد می بینید که تمام پارت ها براتون به رنگ سبز درمیاد و بدون محدودیت می تونید رمان رو بخونید.
همچنین می تونید تاریخ واریزتون رو هم در کانال تلگرامی
Writers _online
✅ادیت ها و اطلاعیه های رمان هم در همین کانال☝️
بفرستید تا در پی وی کد عضویت دریافت کنید
❌خبر مهم و فوری❌
حالت سکه ای در تاریخ یکشنبه ۱۱ شهریور ماه برداشته و اشتراک رمان نیز افزایش خواهد یافت.
۲۴ ساعت پس از پایان پارت گذاری؛ رمان از حالت سکه ای خارج می شه و دلیلش توی کانال تلگرامی نوشته شده.
با احترام
نویسنده ی رمان

آزاده دریکوندی : ۲ ماه پیش

سلام نویسنده ی رمان هستم😅 وَ قراره آخرین اطلاعیه این رمان رو بخونید.
از بیست و پنجم دی ماه تا به امشب با رمان مونالیزا کنارتون بودم... با قصه ای که گاهی شما رو احساساتی کرد و گاهی خندوند و گاهی هم به شما نشون داد خصلت های ناپسند چقدر می تونن آزار دهنده باشن!
در کنار شما لحظات فوق العاده ای داشتم که به من نشون داد آنلاین نویسی با تمام سختی ها و استرس هایی که برای شخص نویسنده داره چقدر می تونه لذت بخش باشه.
از آدم هایی براتون گفتم که به وجودشون ایمان دارم حتی اگه توی سرم زندگی کنن و تمام تلاشم رو کردم تا شما هم مثل خودم با قلبتون احساسشون کنید و از پس کلمات و جملاتی که نوشتم اون ها رو ببینید.
اومدم بهتون بگم این نهایت تلاش من برای روایت این قصه در تمام این ۱۲۳ پارت بود که با عشق فراوان تایپ کردم.
تشکر ویژه دارم از دوستانی که برای حضورشون در اینجا ارزش قائل بودن و با کامنت هاشون اعلامش کردن.
بسیار بسیار ممنونم که با حمایت های شما وجود «مونالیزا» در چارت برترین ها ثابت بود... چه در رمان های برتر هفته، ماه و سال و چه در پر بحث ترین ها!
و تشکر می کنم از دوستانی که به قلم و تعهد کاری بنده در رابطه با پارت گذاری به موقع اعتماد کردن و اشتراک رمان رو خریداری کردن.
و همچنین تشکر می کنم از دوستانی که عقیده داشتن سکه هایی که می گیرن بنده رو ثروتمند نمی کنه و به عشق رمان با سختی های سکه گرفتن کنار اومدن و همراهم بودند .
و همچنین تشکر می کنم از دوستانی که رمان رو بدون سکه و رایگان خوندن؛ اما خودشون رو مسئول دونستن کامنت هایی جهت حمایت از رمان بذارن.
خداحافظ خانواده ی مظفری
خداحافظ خانواده ی رفیعی
و خداحافظ خانواده ی امینی
💚💚💚
رمان جدید بنده با نام «مهمیز های سیاه» در ژانر مافیایی و اکشن و با قصه ای کاملا متفاوت در حال پارت گذاری در بخش آنلاینه که همراهی شما رو با عشق می طلبه💚

امیدوارم از رمان لذت برده باشید و بدونید که دوستی ما پایداره💚

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • نیلوفرسامانی

    00

    فریال یه جوری سر شوخی رو باز کرده بود که انگار نه انگار...🤣🤣

    ۳ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    فکر کرد الان معین هم خودشو می‌زنه به اون راه😂💔

    ۳ ماه پیش
  • ایلما

    00

    چی شدش معین 🥲چه عجب بالاخره تونست تو روی فریال چیزی بگه واقعنم این حرفا حقش بود فریال☹️

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    اتفاقا نگاهش نکرد که بتونه بگه🥲

    ۴ ماه پیش
  • نشمین

    00

    فریال جان با این ک عاشقتم ولی لازم بود این حرفا رو بشنوی گوگولی واقعا حرف حق زد با اینکه فریال گناه داره قلبش شکست ولی ب ی تلنگر احتیاج داشت

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    آره بابا خوب کرد دل همه مون خنک شد😂

    ۴ ماه پیش
  • رویا (فن ...)

    40

    نبود اطلاعیه از پارت بیشتر ناراحتم کرد 😔

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    😍😍🥲🥲

    ۴ ماه پیش
  • منیر

    00

    ❤️

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    💚

    ۴ ماه پیش
  • مریم گلی

    10

    واقعا فریال با خودش چند ،چنده من به شخصه اگه جای معین بودم واون حرفها رو از فریال می شنیدم نمی آمدم پیشش ،معین خیلی مرده که بازم اومد ،امیدوارم حرفهاش یه تلنگری باشه برای فریال ،ممنونم نویسنده جان

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    واقعا نمی‌دونم با خودش چند چنده... مودی شده طفلی🥲

    ۴ ماه پیش
  • م

    10

    خیلی خوب بود ،فریال لوس فکر میکنه همیشه حق باخودشه ومعین بیادمنت کشی،توکه انتخابتو کرده بودی حالا باید بگی پشیمونی نه که طلبکار باشی

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    واقعا معین انتقام خودشو به صورت یه جا گرفت😂🥲

    ۴ ماه پیش
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 20

    با معین کامل موافقم آنقدر عطا همچی رو آماده بهش داده اونم همه چی رو آماده میخواد بعضی وقتا باید بجنگی یکم از فرهاد عزیزمون یاد بگیر آنقدر رد مخشون راه رفت تا حل شدمحکم وایستاد🙈عالی بود مرسی آزاده جون

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    حالا برعکسش فرهاد از بس عطا هیچی بهش نداده اینجوریه😂 اون کمبود توجه داره فریال ضعیفه

    ۴ ماه پیش
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 20

    واوووو چه خفنننن ایول به معین ولی خدایش اگه نگاه فریال می کرد نمیتونست اینطوری صحبت کنه و باعث رفع دلتنگیشو ن میشدچون نگاهش نکرد تونست اینا بگه و چقدر قشنگ گفت😍😍اطلاعیه موخوام🥺

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    آره اگه نگاهش می‌کرد وا می‌داد بنده خدا😂😂

    ۴ ماه پیش
  • مهلا

    00

    💜😔💔

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    🥲💚💚

    ۴ ماه پیش
  • پرنیا

    40

    ااااخ صدای خوردشدن فریال تااینجا اومد گوگولی واقعا درست ترین حرف و زد و بهترین تلنگر برای فریال،برو عطااا رو راضی کن ببینم چ میکنی💪💪

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    امیدوارم واقعا براش یه تلنگر باشه.... اومدیمو سر همین هم نشست گریه زاری کرد.. اونوقت چی😩

    ۴ ماه پیش
  • نسترن

    20

    دلم سوخت😔ولی قلمت زیباست حرف نداری آزاده بانو.انگار جلوی من داشتن دعوا میکردن انقدر برام واقعی بود

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    قربونت عزیزم😍 واقعا منم ناراحت شدم براشون🥲 (😈)

    ۴ ماه پیش
  • آمینا

    10

    اوه اوه معین چه گفت دیگه اعصابم واسه ادا اطوارهای تو نمیکشه دیگه این رابطه با هیچ جوشی قابل اتصال نیست متاسفانه.همون بهتر که جدا بشن😅😅جفتشون تو دلشون یچیزه ولی زبونشون دل میشکنه بدم میشکنه🥲🥲

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    معین تبدیل شد به گوگولی سابق😂

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.